بانوی بی نشان

بانوی بی نشان

حضرت زهرا(س): هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.
بانوی بی نشان

بانوی بی نشان

حضرت زهرا(س): هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.

فدک و حضرت زهرا(س)

فدک و حضرت زهرا(س)


فدک دهکده سبز و خرمى بود که در نزدیکى هاى خیبر قرار داشت.از نظر باغ ها و نخلستان ها شهری غنى و آباد محسوب مى شد.اهالی فدک که صاحبان آن بودند،بیشتر یهودى بودند.

وقتى قلعه هاى عظیم خیبر که تکیه گاه همه ی یهودیان بود، سقوط کرد و رهبر آنان مرحب،به دست تواناى على(ع)به خاک و خون غلطید، سایرین فهمیدند که مبارزه با اسلام به قیمت نابودى آن ها تمام خواهد شد.بنابراین بدون جنگ و خونریزى تسلیم شدند و کلید قلعه هاى خود را بدست پیامبر اسلام سپردند.

پیامبر اکرم(ص)نیز با نهایت بزرگوارى با آن ها رفتار کرد.دوباره زمین ها را طبق درخواست آن ها به خودشان اجاره داد. به این شرط که هر گاه اراده کرد، از فدک رفع ید کنند و بروند. بدیهى است که اگر آن ها آیین اسلام را مى پذیرفتند، املاک و اموال آن ها به خودشان تعلق داشت و هیچ گونه زیانى متوجه ایشان نمى شد.

مطابق دستورات اسلام ، آن چه به وسیله جنگ و لشکرکشى به عنوان غنایم جنگى به دست مى آمد، همه سربازان مسلمان در آن سهیم بودند و بین آنان تقسیم مى شد. ولى در مورد فدک،جنگى در کار نبود و خداوند بدون لشگرکشى،سرزمین هاى فدک را به پیامبرش ارزانى داشت و بدین جهت مطابق امر قرآن کریم ، املاک فدک متعلق به شخص پیامبر(ص)بود.

قرآن کریم در این باره چنین مى گوید:

و آن چه از املاک کافران را خداوند به پیامبرش واگذار کرده،پس شما در تحصیل آن ، رنج لشگر کشى و جنگ تحمل نکرده اید، ولى خداوند پیامبرانش را بر آن چه مشیت او تعلق گرفته ، مسلط خواهد کرد و خداوند بر همه چیز قادر و توانا است . آن چه خداوند از غنایم کفار ده نشین به رسولش واگذاشته ، مخصوص خدا و رسول و خویشاوندان رسول و یتیمان و مسکینان و از راه واماندگان است . تا این غنیمت ها به چنگ ثروتمندان نیفتد. آنچه پیغمبر به شما دستور داده ، قبول کنید و از آنچه نهى کرده بپرهیزید و نسبت به خداوند با تقوا باشید. همانا عذاب او شدید است .

بر طبق فرمان خداوند، پیامبر اکرم(ص)اراضى فدک را به دخترش فاطمه(س) بخشید و سندى هم نوشته شد که به امضا حضرت على(ع)و ام ایمن و یکى از غلامان پیامبر رسید.

از آن روز تا پایان زندگانى رسول الله (ص ) فدک در تصرف فاطمه (ع ) بود امیر المومنین علیه السلام در نامه اى که به عثمان بن حنیف نوشته از آن دوران چنین یاد مى کند:

بلى کانت فى ایدینا فدک من کل ما اظلته السماء فشحت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرین .

آرى زیر این آسمان ، تنها فدک در دست ما بود که گروهى (ابوبکر و عمر یاران آن ها) بر آن بخل ورزیدند (و از تصرف ما به ظلم خارج ساختند) دیگران (خود آن حضرت و اهل بیتش)بخشش نموده و از آن چشم پوشیدند و خداوند بهترین حاکم است .

پیامبر اکرم (ص ) که چشم از جهان پوشید، غوغاى خلافت بر پا شد و با توطئه ها و نقشه هاى قبلى ، سقیفه بنى ساعده تشکیل گردید و عجب این جا است که جسد پاک پیامبر هنوز به خاک سپرده نشده بود که ابوبکر و عمر براى ربودن خلافت ، سخت و به تکاپو و فعالیت افتادند و با این که پیامبر خدا(ص ) در روز غدیر، با کمال صراحت على (ع ) را به جانشینى خود تعیین فرموده و از همه آن ها بیعت گرفته بود، همه را نادیده گرفته و با حیله و نیرنگ بر مقام خلافت تکیه زدند.

براى اینکه خلافت آن ها محکم و بنیان حکومت بى اساسشان نیرومند شود، دور هم نشستند و به تبادل نظر و مشورت پرداختند.در پایان جلسه تصمیم گرفته شد که فدک را از تصرف على و فاطمه(س)بیرون آورند تا براى على(ع) قدرت مبارزه با دستگاه خلافت باقى نماند. زیرا کارگرترین وسیله براى هر مبارزه ، پول است و وقتى دست على(ع)از پول خالى شد، مردم که بندگان پول هستند،به او کمک نخواهند کرد.

فدک از فاطمه(س)گرفته شد و در اختیار کارگردانان دولت ابوبکر درآمد. فاطمه(س)براى احقاق حق و اثبات مالکیت خود، شهودش را معرفى کرد. ولى رد کردند. از طریق قوانین ارث جلو آمد. ابوبکر گفت:من از پیامبر خدا(ص) شنیدم که فرمود:

نحن معاشر الانبیاء لانورث .

یعنى :(ما پیغمبران ، پس از خود ارث باقى نمى گذاریم .)

فاضل مى نویسد:(ابن ابى الحدید که از نامش بارها یاد شده و به حق و استحقاق در صف فحول علماى عامه قرار دارد، معتقد است که ابوبکر خیلى زیاد دل خوشى از فاطمه زهرا - صلوات الله علیها – نداشت.آسان است که محرمانه نسبت به دختر پیامبر(ص ) کینه اى در سینه مى پرورانید و تا پیامبر اکرم (ص ) در قید حیات بود، مجالى نداشت که این کینه نهفته را ابراز بدارد. کسى که تخم این کینه را در سنیه ابوبکر کاشته و پرورش داده بود، هم دخترش عایشه بود.

عایشه نخستین زنى بود که پس از رحلت حضرت خدیجه (س) به عقد    پیامبر اکرم(ص) در آمده بود و تقریبا بى درنگ جاى خدیجه را گرفته بود.

میان او و فاطمه زهرا(س)که کم و بیش هم سن بودند، همیشه اختلاف بر قرار بود. اما پیامبر اکرم (ص ) که دخترش فاطمه زهرا(س) را تا درجه بزرگترین و شریف ترین زنان جهان بالا مى برد و او را یک زن فوق زنان دینا مى شمرد، محال بود به گله گذارى هاى زنانه عایشه گوش بدهد. عایشه هم جرئت نمى کرد اسم فاطمه(س)را با دشمنى در حضور رسالت به زبان بیاورد و از طرفى هم نمى توانست شکایت ها و حکایت هاى خود را ناگفته بگذارد.

به ناچار هر روز یکبار پیش پدرش مى رفت و تا مى توانست از دست حضرت زهرا(س)شکایت مى کرد.

ابوبکر هم طبعا مردى بود که خوى زنانه داشت . اهل درد دل گفتن و درد دل شنیدن و اشک ریختن و نفرین و ناله کردن بود. ولى علاوه بر آن که مى نشست و به درد دل دخترش گوش مى داد، علاوه بر آنکه وى را به مبارزه زهرا(س)محرمانه چپ چپ مى نگریست و پى فرصت مى گشت که این زهر هاى جوشان و خروشان را از سینه اش بریزد و در این هنگام که به پیام فاطمه زهرا(س)جواب مى داد، احساس کرد روز انتقام فرارسیده و فرصت خوبى به چنگ آمده که سینه داغدارش را به آزردن دختر پیامبر اکرم(ص) شفا بدهد. حدیث مجعول :

نحن معاشر الانبیاء لانورث درهما و لادینارا

حدیثى است که به اجماع علماى اسلام جز ابوبکر راوى دیگرى ندارد. علماى عامه هم این خبر را خبر واحد مى دانند.

آرى ابوبکر یعنى پدر عایشه ، یعنى مردى که خلافت را از دست اهل بیت ربوده بود، یعنى مردى که به خاطر دخترش نسبت به دختر شوهر وى با دیده عداوت و بغض نگاه مى کرد، روایت کرده که پیامبر اکرم (ص ) فرمود:ما پیامبران درهم و دینارى به میراث نمى گذاریم .

علاوه بر آن که این حدیث (خبر واحد) است و حجیتش بسیار ضعیف است ، با کلام الله معارضه مى کند.

در قرآن کریم آیات ارث بى هیچ گونه استثنا نزول یافته و در آن جا پروردگار متعال به رسولش (ص ) مى فرماید:

یوصیکم الله فى اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین (سوره نساء: 11)

و مى فرماید:

و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى کتاب الله (سوره انفال : 75)

و مى فرماید:

ان ترک خیرا الوصیة للوالدین و الاقربین بالمعروف حقا على المتقین . (سوره بقره ، آیه 180)

و علاوه بر عموم این آیات که بى استثنا در مورد ارث ، حکومت و قضاوت دارد و به عموم مسلمانان درباره میراث ، آموزش و راهنمایى مى کند، در همین قرآن مجید از میراث گذارى انبیا یاد مى شود. در آن جا که از قول زکریا در سوره مریم ، آیه 6، سخن مى گوید:

رب هب لى من لدنک ولیا یرثنى و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیا

خدایا به من فرزند، یعنى وارث ببخش تا از من و از آل یعقوب میراث ببرد.

باز هم در سوره نمل ، آیه 16، درباره داوود و سلیمان مى گوید:

و ورث سلیمان داوود و قال یا ایها الناس علمنا منطق الطیر و اوتینا من کل شى ء.

بنابر این آیات روشن،پیامبران الهى همچون زکریا و داود از خود میراث گذاشته بودند و یحیى و سلیمان که دو پیامبر خدا بودند از پدران خود میراث بردند.

در عین حال ، فاطمه(س)تمام کوشش خود را به کار برد. در مسجد مدینه نطق مفصلى ایراد کرد و حقایق را بى پرده ، از پشت پرده گفت . اما متاسفانه عوام فریبى هاى رئیس دولت و دنیا پرستى مردم ، مانع از آن شد که زهرا(س)بتواند حق خود را بگیرد و فدک را از دست غاصبین خارج کند.

بدین جهت با دلى افسرده و خاطرى آزرده در خانه نشست و قسم یاد کرد که دیگر با ابوبکر سخن نگوید و بر او نفرین کرد.

بخارى که از علما بزرگ عامه است ، در صحییح خود، از عایشه گوید که:پس از آن روز فاطمه(س)خشمگین شد و از ابوبکر به حال خشم دورى گزید و همچنان نسبت به ابوبکر غضبناک بود تا از دنیا رفت .

فدک به همان ترتیب در دست ابوبکر و خلفاى بعد از او باقى ماند و بنى امیه نیز آن را میان خود دست به دست مى گرداندند تا نوبت خلافت به عمر بن عبدالعزیز رسید. وى آن را به اولاد فاطمه(س)برگرداند.

پس از مرگ عمر بن عبدالعزیز، خلفاى اموى ، دیگر باره فدک را از دست فرزندان فاطمه(س)خارج ساختند. تا در دوران خلفا بنى عباس ، ابوالعباس سفاح آن را برگرداند. منصور عباسى پس گرفت . پسرش مهدى برگرداند. دو پسرش موسى وهارون پس گرفتند. مأمون برگرداند. متوکل عباسى پس گرفت و سود آن را به عبدالله بن عمر بازیار، واگذار کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد