بانوی بی نشان

بانوی بی نشان

حضرت زهرا(س): هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.
بانوی بی نشان

بانوی بی نشان

حضرت زهرا(س): هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.

شب بود

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

ما [قرآن را] در شب قدر نازل کردیم (۱)

 

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿۱﴾

و از شب قدر چه آگاهت کرد (۲)

 

وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿۲﴾

شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است (۳)

 

لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿۳﴾

در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر کارى [که مقرر شده است] فرود آیند (۴)

 

تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ ﴿۴﴾

[آن شب] تا دم صبح صلح و سلام است (۵)

 

سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿۵﴾

شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود

 فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود
 دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
 صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود
دانی چرا جبین علی را شکافتند؟
 زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
 خونش نصیب دامن محراب کوفه شد
 آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود
 یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
 اشک شبش به غربت روزش گواه بود
 دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
 عدلش به چشم بی‌نگهان اشتباه بود
 هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب
 حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
 مولا پس از شهادت زهرا غریب شد
 زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
 وقتی که از محاسن او می‌چکید خون
 عباس را به صورت بابا نگاه بود
 «میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون
 رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد