آرزو کن
گوشهای ” خدا ” پر است از آرزو و دستهایش پر از معجزه
شاید بزرگترین آرزوی تو کوچکترین معجزه ی ” خدا ” باشد . . .
.........................................................
دلم گرم خداوندیست که با دستان من ، گندم برای یاکریم خانه میریزد
چه بخشنده خدای عاشقی دارم که میخواند مرا با آنکه میداند گنهکارم
دلم گرم است ، میدانم بدون لطف او تنهای تنهایم برایت من ، خدا را آرزو دارم . . .
خدایا
گاهی تو را بزرگ می بینم و گاهی کوچک
این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک
این منم که گاهی نزدیک می شوم و گاه دور . . .
....................................................
الهی
سکوتم را نبین، دستانی خالی و دلی پر از گناه دارم
آن را پر کن و این را خالی . . .
...............................................................خدا آن حس زیبایی است که در تاریکی صحرا
زمانی که هراس مرگ میدزد سکوتت را
یکی همچون نسیم دشت میگوید “کنارت هستم ای تنها”
تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم
تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم
تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم
اما…
تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی ؟
سلام جالب بود خسته نباشی