بانوی بی نشان

بانوی بی نشان

حضرت زهرا(س): هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.
بانوی بی نشان

بانوی بی نشان

حضرت زهرا(س): هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.

معاد جسمانی و روحانی

مقدمه :
 
اساس خلقت انسان براى بقاست، نه فنا. یکى از اصول دین مبین اسلام و شرایع گذشته، اعتقاد به معاد و باور داشتن آن است و در اندیشه ى خداباوران، برخلاف منطق مادى گرایان، انسان داراى مبدأ و معاد است و مرگ دریچه و گذرگاهى است به سوى زندگى تازه؛

اعتقاد به وجود مبدأ، راه خداشناسى را هموار و اعتقاد به وجود معاد، هدف خلقت را ترسیم مى نماید. براى آشنایى بیش تر با موضوع «حیات جاویدان» به پرسشی در این زمینه پاسخ مى دهیم.

آیا مى توان ادعا کرد که معاد، جسمانى است و تمام لوازم ماده را در بردارد؟

 منظور از معاد جسمانی : معاد جسمانى به این معناست که انسان با مشخصات دنیوى اش، با همین روح و جسم در قیامت حاضر مى شود.
 صدها آیه در قرآن کریم بر این دلالت دارند که معاد روحانى و جسمانى است.
 
این آیات را در 9 گروه دسته بندى و از هر گروه نمونه هایى ذکر مى کنیم:

گروه اول: آیاتى که دلالت دارند بر این که خداوند قادر است همین استخوان هاى پوسیده را دوباره حیات و زندگى ببخشد؛ مانند: (وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌقُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّة وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْق عَلِیمٌ)؛(1) و براى ما مثالى زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسى این استخوان را زنده مى کند در حالى که پوسیده است؟ بگو: همان کس آن را زنده مى کند که نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقى آگاه است. قرآن در این آیه با صراحت مى گوید: همان خدایى که نخستین بار آن را آفرید، بار دیگر، بعد از آن که به صورت استخوان هاى پوسیده درآمد، آن را زنده مى کند. جمله ى (یُحییها)(آن استخوان پوسیده را زنده مى کند)، صراحت در معاد جسمانى دارد؛ یعنى همین جسم مادى بعد از متلاشى شدن بار دیگر به حیات بازمى گردد.(2)

گروه دوم: آیاتى که مى فرمایند: انسان ها در قیامت از قبرها برمى خیزند. بدیهى است که قبر جایگاه جسم انسان هاست؛ مانند: (وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ)؛(3) و این که رستاخیز شکى در آن نیست و خداوند تمام کسانى را که در قبرها آرمیده اند زنده مى کند. در آیات دیگر براى بیان همین مضمون، از کلمات اجداث(4) (قبرها) و مرقد(5)(استراحتگاه) استفاده شده است. این تعابیر مفهومى جز معاد جسمانى ندارد؛ زیرا در قبرها جسدها یا استخوان هاى پوسیده وجود دارند و خروج انسان ها در قیامت از این قبرها، دلیل بر زنده شدن این بدن هاست.
 
گروه سوم: آیاتى که مى گویند: انسان از خاک آفریده شده و باز هم به خاک برمى گردد و بار دیگر از خاک محشور مى شود؛ مانند: (مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى)؛ ما شما را از آن خاک آفریدیم و به آن بازمى گردانیم و از آن نیز بار دیگر شما را بیرون مى آوریم. این آیات بیانگر آفرینش اجمالى ما از خاک اند؛ یا به دلیل این که همه از آدم هستیم و آدم از خاک است، یا به خاطر این که تمام مواد غذایى تشکیل دهنده ى گوشت، پوست و استخوان ما از خاک گرفته مى شود و بازگشت ما هم مسلماً به خاک خواهد بود و رستاخیز ما نیز از خاک صورت مى گیرد؛ و این دلیل روشنى است بر مسئله ى معاد جسمانى
 
گروه چهارم: آیاتى که حیات مجدد انسان را به حیات زمین بعد از مرگ تشبیه مى کنند؛ مانند: (وَ اللَّهُ الَّذِى أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَد مَیِّت فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُورُ)؛(6)خداوند آن کسى است که بادها را فرستاد تا ابرهایى را به حرکت درآورند.
 ما این ابرها را به سوى سرزمینى مرده مى رانیم و به وسیله ى آن زمین را پس از مردنش زنده مى کنیم؛ رستاخیز نیز همین گونه است. اگر این جسم عنصرى بار دیگر لباس حیات نمى پوشید، تشبیه آن به حیات زمین پس از مرگش کاملاً بى تناسب بود.


گروه پنجم: آیاتى که بیانگر موضع گیرى سخت مخالفان پیامبران در برابر مسئله ى معاد است؛ آنان ادعاى زنده شدن بعد از مرگ را ادعایى جنون آمیز و عجیب و غریب مى شمردند.
 
 مسلماً اگر پیامبر به سوى معاد روحانى دعوت مى کرد مطلب عجیبى نبود؛ زیرا اقوام جاهلى نیز خود به بقاى روح عقیده داشتند. قرآن کریم در این زمینه مى فرماید: (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلى رَجُل یُنَبِّئُکُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّق إِنَّکُمْ لَفِى خَلْق جَدِید أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ)؛(7) کافران گفتند آیا مردى را به شما نشان دهیم که خبر مى دهد هنگامى که مردید و خاک شدید و سخت از هم متلاشى شدید بار دیگر آفرینش تازه اى خواهید داشت؟ او یا بر خدا دروغ بسته یا به نوعى جنون گرفتار است. این آیه نشان مى دهد که پیامبر اسلام و دیگر پیامبران از معاد جسمانى خبر داده اند؛ زیرا تعجب مشکران، از گرد آمدن اجزاى پراکنده ى انسان در درون خاک ها بود.
 
گروه ششم: آیات فراوانى که از انواع نعمت هاى بهشتى، میوه ها، نهرها، تخت ها، انواع نوشابه هاى پاکیزه، انواع لباس ها، سایه ى درختان و انواع لذایذ جسمانى سخن مى گویند: و براى کسى که از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ بهشت است، آن دو باغ بهشت داراى انواع نعمت ها و درختان پرطراوت اند و در آنها دو چشمه دائماً در جریان است. در آن دو از هر میوه اى دو نوع وجود دارد. این در حالى است که آنها بر فرش هایى تکیه داده اند که آستر آنها از پارچه هاى ابریشمین است و میوه هاى رسیده ى آن دو باغ بهشتى در دسترس است.
 
پایین تر از آنها دو بهشت دیگر است؛ در آنها دو چشمه در حال فوران و میوه هاى فراوان و درخت نخل و انار است و در آن باغ هاى بهشتى زنانى هستند نیکوخلق و زیبا؛ حوریانى که در خیمه هاى بهشتى مستورند؛ زنانى که هیچ انس و جنّى قبلاً با آنها تماس نگرفته (و دوشیزه اند). این در حالى است که این بهشتیان بر تخت هایى تکیه زده اند که با بهترین و زیباترین پارچه هاى سبزرنگ پوشانده شده است.
 
 روشن است که نعمت هاى مادى بهشت فقط با معاد جسمانى تناسب دارند؛ و این گونه آیات آن قدر فراوان اند که نمى توانیم آنها را بر معانى مجازى حمل کنیم، با این که پاره اى از نعمت هاى بهشتى نعمت هاى مادى است.(8)
 
گروه هفتم: آیاتى که از کیفرها و مجازات هاى مختلف مجرمان در قیامت سخن مى گویند؛ مانند: (تَصْلى ناراً حامِیَةً تُسْقى مِنْ عَیْن آنِیَة لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَرِیع لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنِى مِنْ جُوع)(9)؛ و در آتش سوزان وارد مى گردند، از چشمه اى فوق العاده داغ بر آنها مى نوشانند، طعامى جز ضریع (خارخشکِ تلخ و بدبو) ندارند، غذایى که نه آنها را چاق مى کند و نه گرسنگى را فرو مى نشاند.
 
عذاب هایى از قبیل بادهاى کشنده و آب سوزان و غذاهاى ناگوار، نشانه ى روشنى بر معاد جسمانى است؛ زیرا اگر معاد تنها جنبه ى روحانى داشت، این گونه عذاب هاى جسمانى بى معنا به نظر مى رسید.
 
گروه هشتم: آیاتى که بیانگر سخن گفتن اعضاى بدن انسان (دست، پا، چشم، گوش، دهان، پوست و صورت) در قیامت اند؛ مانند: (الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ)؛(10) امروز بر دهان آنها مهر مى نهیم و دست هایشان با ما سخن مى گویند و پاهایشان به کارهایى که انجام داده اند شهادت مى دهند. این گونه تعابیر در آیات نشانه ى آشکارى بر معاد جسمانى است.
گروه نهم: آیاتى که نمونه هاى معاد را در این جهان در طول تاریخ انبیا و غیر آنان بیان مى دارند؛ مانند: داستان حضرت ابراهیم(علیه السلام) و مرغ هاى چهارگانه،(11)سرگذشت عُزیر یا ارمیاى پیامبر،(12) داستان اصحاب کهف(13) و ماجراى کشته شدن بنى اسراییل و داستان گاو.(14)
 
نتایج :
 
همان کسى که لباس حیات بر تن خاک مى پوشاند، و نطفه بى ارزش را به انسان کاملى مبدل مى سازد، و زمینهاى مرده را جان مى دهد ، مردگان را حیات نوین مى بخشد .
کسى که مى تواند خاک بى جان را تبدیل به نطفه کند و نطفه بى ارزش را در مراحل حیات پیش ببرد، و هر روز لباس تازه اى از زندگى بر او بپوشاند، و زمین هاى خشکیده و افسرده بى روح را چنان سر سبز و خرم سازد که قهقهه حیات از سر تا سر آن برخیزد، چنین کسى قادراست که انسان را بعد از مرگ به زندگى جدید باز گرداند.
 
 
منابع :
 
1-  یس: 78 و 79.
2- ر. ک: ناصر مکارم شیرازى و همکاران، پیام قرآن، ج 5، (قم: مدرسة الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، چ چهارم، 1374)، ص 307 ـ 333.
3- حج: 7.
4-  یس: 51.
5- یس: 52.
6-فاطر: 9 و ر.ک: ق: 11؛ روم: 19؛ زخرف: 11 و حج: 5.
7- سبأ: 7 و 8.
8- ر. ک: پیام قرآن، و حسین مظاهرى، معاد در قرآن، (انتشارات شفق، چ چهارم، 1371)، ص 63 ـ 82.
9- غاشیه: 4 ـ 7 و ر.ک: واقعه: 41 ـ44؛ توبه: 35 و 81؛ محمد: 15؛ قمر: 81 و دخان: 43 ـ 46.
10- یس: 65، و ر.ک: فصلت: 20 و 21؛ حاقه: 19 و 25 و عبس: 38 ـ 41.
11- بقره: 260.
12- بقره 259.
13-کهف: 9 ـ 26.
14- بقره: 72 و 73 و ر. ک: محمد باقر شریعتى سبزوارى، معاد در نگاه وحى و فلسفه،