بانوی بی نشان

بانوی بی نشان

حضرت زهرا(س): هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.
بانوی بی نشان

بانوی بی نشان

حضرت زهرا(س): هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.

ولادت حضرت علی(ع).94

آن روز، مادرت با خوشحالی و هیجان، نزد پدرت ابوطالب آمد تا خبر فرزنددار شدن آمنه را به او بدهد. پدرت، خبر را که شنید رو به مادرت کرد و گفت: تو هم سی سال صبر کن. پسری به دنیا خواهی آورد که هم شأن و هم رتبه فرزند آمنه است مگر در مقام نبوت.
راستی معروف بود که مادرت فاطمه، مهربان ترین زن ها نسبت به پسرعمویت بود و البته این مهربانی یک سویه نبود. روزی از پیامبر(ص) شنید که مردم در قیامت، برهنه محشور می شوند. مادرت گفت: وای از این رسوایی. حضرت به او فرمود: «من از خدا می خواهم که تو را با لباس محشورکند»
روزی دیگر شنید که پیامبر(ص) برای اصحابش از فشار قبر می گوید. مادرت با نگرانی گفت: وای از ناتوانی آن روز. حضرت به او فرمود: «من از خدا می خواهم که تو را در قبر آسوده بدارد..

دشت گونه ها از باران دیدگان، متنعم می شوند آن گاه که دست نیاز، عنایت یار را بکاود
 و در قنوت عاکفین، قلب ها را به کریم بی نیاز، اهدا کنند.

در باغ اعتکاف و در صحن صفا و ساحت سپیده، اشک به امید عبور دلارام می افشانیم و

هم آوا با معتکفان معراج،نام خجسته ی علی را ترنم می کنیم. شاکر و شادمان از آنیم که کعبه

شکافت و عدالت، شکوفا شد.

مباهات ماست که دیوار دل هایمان نیز بشکافد و ذره ای از آفتاب عنایت مولادر آن حلول کند.

مولای ما با ولادت خویش کربلا را به ارمغان آورد و سمند حماسه را راهی میدان خلوص و

مجاهدت نمود. شعف را به شیعه بخشید و گل تبسم را به رسول یار و فخر آفرینش اهدا کرد.

بدر سخاوت تابید.

هستی، دوباره بهار را تجربه کرد و بر شانه های خسته زمین، همای سعادت نشست و سایه ی

 سبز عدالت بر کویر تفتیده ی تاریخ، گسترده شد.
جغرافیای مودت و محبت، ترسیم گردید.
صدف بیت الله الحرام، رخشا ن ترین گوهر کائنات را به خلقت عطا نمود.
نکهت گل از مکه وزید و صاحب ذوالفقار، با وقار آمد.
شبنم شوق بر رخسار نسترن چکید و باران ستاره ساحت صبح را مصفا نمود و کرانه ی نور را امواج

دریای سُرور، سرشار از نمناکی طراوات کرد.
حُسن یوسف و اعجاز مسیح و بیضای کلیم و سطوت خلیل و رحمت احمد، جلوه ی مکرر یافت.
ای عاشقان و مستغفران در اسحار و معتکفان درگاه یار!
سجاده ی سپاس بگسترانید و نماز نیاز ادا کنید و یا علی گویان به استقبال بهار ایمان بیایید و

بذر رجاء در مزرع سبز رجب بیفشانید و با مقیمان مقام قدس، همنوا شوید و دل در دست مهرآگین

مولا به ودیعت سپارید،که آنک صلای سرخوشان باده پرست است فنای در فتوت حیدر و بقا بر ولای

ساقی کوثر.چه خجسته صباحی است زادروز رادمرد میدان عباد؛ آنگاه که از آسمان، فلق می بارد و

از هور، سپیده می تراود.امروز در پیاله ی لاله به ناز، نور ناب می ریزند.
غنچه ی دل به عشوه با شبنم شوق، رخسار می آراید.
از بزم باده نوشان، آوای دف و نوای شعف می آید.
خلوت گزیدگان ملکوت را ببین که چه عاشقانه غزلخوانی کنند.
تمامت نور عرش را به یکباره به اهل خاک عطا کرده اند.
امروز، آیینه دار فضائل احمد و وارث خصائل انبیاء آمد.
امیر غدیر و مولای خداجویان، چونان آیات عشق بر کعبه نازل شد.
توحید و ولایت و نور در خانه ی یار به هم برآمدند و به زیارت علی نایل شدند.
کعبه، گلدان زیباترین یاس هستی گردید.
بهار در گستره ی زمین و آیینه در عرصه ی آسمان گسترد.
سپاه سپیده، طلوع طلعت مهر را به نظاره نشست.
یا علی!
به رواق دیدگان شیعه خوش آمدی!
ذوالفقار تو آیه ی عدالت بود و عدالتت سوره ی سعادت.
جهاد و عزت و قسط ، آستانبوس سرای پاکت بودند.
شهادت، مشتاق تو بود و شجاعت، خاضع درگاهت.
بهشت شیعه، خال گونه ی توست یا ابوتراب!
تمامی شب های قدر عاشقان، فدای لیلة المبیت تو باد.
چشمان سیاه تو لیلة القدر است و ابرویت محراب مستغفرین.
دل های ما در سُرور میلادت از شوق، بسان کعبه شکافت و شکوفه ی امیدمان شکفت.
یا اباالحسن!
سوگند به خاک قدومت که تا قیام قائم آل طه، خاکسار آستان ولایتیم و بر پیمان

الهی خویش، پایدار.سلام ساکنان مسکن صدق و ارادت پاک دلدادگان، نثار مقدم

قدسی تو باد.

سلام شیعه بر قسیم نار و نور، سالار حماسه و حضور، امام شکیبا و شکور. سلام بر مولد و میلادت،

سلام بر مشهد و معراجت.

ای مولای موحدان و امیر ایمانیان و مقتدای مجاهدان! این کلام عرشی شیعه است

که با ولادت با جلالت تو می گوید: « فزت و رب الکعبه».


روز پدر.94


پدر؛ تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست
اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند؛
و با وجود همه مشکلات, به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی
که اگر بدانی … چه کسی ،
کشتی زندگی را از میان موج های سهمگین روزگار به ساحل آرام رویاهایت رسانده است؛
“پدرت”را می پرستیدی …
............................................................................
 پدرم! تو تپش قلب خانه ‏ای؛ وقتی هر صبح، با تلنگر عشق، از خانه بیرون می‏روی و با کشش عشق، دوباره باز می‏گردی. دهلیزهای قلبم، تقدیم مهربانی تو باد!
...........................................................................
علی آموخت هر جا که جای مهر پدر خالی است، می‏توان پدر بود تا جامعه را از یتیمی بی‏ مهری، رهایی بخشید؛ آن وقت است که می‏توان خیبر دل‏ها را فتح کرد.

پدر! می‏خواستم درباره‏ ات بنویسم؛ گفتم: یداللّهی؛ دیدم، علی است. گفتم نان‏ آور شبانه کوچه‏ های دلم هستی؛ دیدم علی است. خلوص تو در عشق ورزیدن را نوشتم و روح تو را از هر طرف پیمودم، به علی رسیدم.
آن‏گاه، دریافتم که تو، نور جدا شده‏ ای از آفتاب علی هستی، تا از پنجره هر خانه‏ ای، هستی را گرما ببخشی ؛ و این‏گونه بود که علی علیه ‏السلام ، نماینده خدا و نبی شد و پدر، نماینده علی علیه‏ السلام .
تو را به من هدیه دادند و من امروز، تمامی خود را به تو هدیه خواهم کرد؛ اگر بپذیری.

نازد به خودش خدا

دل را ز علی اگر بگیرم چه کنم
بی مهر علی اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست
دامان علی اگر نگیرم چه کنم
.........................................................
نازد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضائلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد والله
صد بار اگر کعبه ترک بردارد
..............................................
ذکر من، تسبیح من، ورد زبان من علی است
جان من، جانان من، روح و روان من علی لست
تا علی (ع) دارم ندارم کار با غیر علی
شکر لله حاصل عمر گران من علی است


بهترین رهبر ابناء بشر کیست علیست

به یتیمان ستم دیده پدر کیست علیست

داشت ایزدبه صدف یک دُر یک گوهر ناب

دُر یکدانه نبی هست و گهر کیست علیست

آنکه بر دوش رسول مدنی پای نهاد

تا کند بتکده ها زیر و زبر کیست علیست

کس نگفته است سلونی بجهان بهر بشر

انکه فرمود و به ما داد خبر کیست علیست

آنکه بر جای نبی خفت که از راه وفا

کند از جان نبی دفع خطر کیست علیست

آنکه با دیدن رخسار غم آلود یتیم

اشک می ریخت به دامن چو گهر کیست علیست

آنکه می برد غذای فقرا بر سر دوش

نیمه شب بر سر هر کوی و گذر کیست علیست

آنکه در خانه حق آمد و از خانه حق

بست از دار جهان بار سفر کیست علیست

آنکه شق القمر از تیغ عدو گشت سرش

بر سر سجده بهنگام سحر کیست علیست

امام علی(ع).94

امام علی (علیه‌ السلام):

سعادت هرگز با سستی و تنبلی به دست نمی‌آید

................................

امام علی (ع) :

با مردم آنچنان معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرگ شما اشک ریزند و اگر زنده بمانید به شما عشق ورزند

...............................

امام علی(ع):

کسی که حق را یاری دهد رستگار گردد.


امام علی:
برکت عمر در کار نیک است .
فروتنی انسان به کرم اوست .
جمال انسان به حلم است .
زیبایی سخن به کوتاهی و اختصار است .
شفای قلب به قرآئت قران است .
طراوت و خرمی چهره در راستگویی است.


پیامبر اکرم فرمود :
من شهر حکمتم و علی در آن است
یا علی تو برادر من در دنیا و آخرتی .
یا على توئى تقسیم کننده بهشت و دوزخ در روز قیامت.
علی با حق است و حق با علی است هر کجا که علی باشد
ولایت علی بن ابی طالب صراط مستقیم است .

غدیرخم



امام صادق(ع):
روز غدیر خم در میان روزهاى عید فطر و قربان و جمعه همانند ماه در میان ستارگان است.
..................................................................
رسول خدا(ص):
روز غدیرخم برترین عید امّت من است.
...........................................................................

امام صادق (ع):

روزه در روز غدیر خم با روزه ی تمام عمر جهان برابر است. یعنى اگر انسانى همیشه زنده باشد و همه عمر را روزه بگیرد، ثواب او به اندازه ثواب روزه عید غدیر است.

...................................................................................

رسولُ اللّه‏ِ صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله :

إنّ علیّا منّی و أنا مِنهُ ، و هُو ولیُّ کلِّ مؤمنٍ

پیامبر خدا صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله :على از من است و من از او. او ولىّ هر مؤمنى است.

مَن کنتُ مَولاهُ فعلیٌّ مَولاهُ. هر که من مولاى اویم، پس على مولاى اوست.
" یَاایّهَا الرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْک مِن رَّبِّک وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِى الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ"یعنی:«ای پیامبر! آن چه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده (به مردم) برسان. اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را به انجام نرسانده‏ ای و خداوند از مردم نگاهت خواهد داشت.( آیه67 سوره مائده)
" الْیَوْمَ یَئِسَ الََّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلا تخْشوْهُمْ وَ اخْشوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْت لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَ رَضِیتُ لَکُمُ الاسلَامَ دِیناً "(سوره مائده آیه3) یعنی :امروز کافران از دین شما مأیوس شدند. پس از آنان نهراسید و از من (پروردگار) بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام داشتم و اسلام را به عنوان دینتان پسندیدم.
رسول خدا(ص): إِنِّى تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ ، ما إِن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا ؛ کِتابَ اللّه ِ وعِترَتى أهلَ بَیتى ؛ فَإِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتَّى یَرِدا عَلَىَّ الحَوضَ . من دو چیز گران بها در میان شما به جا مى گذارم . بدانید که اگر به آن دو چنگ بزنید ، هرگز گم راه نمى شوید : کتاب خدا و عترتم، همان خاندانم و این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در قیامت به من ملحق شوند.
من بهتر از سیب ها و یاس ها تو را می شناسم؛ چنانکه غدیر تو را می شناسد. برکه، دو زانو در مقابل تو آینه می شود. باد، گیسوی صحرا را شانه می زند. صدای گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله را بادها تا دل دورترین کوه ها می برد؛ «مَن کُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاهُ» صدا، عطر امامت توست که جهان می شنود. برکه سوگند می خورد به امامت تو. همه رودها می آیند تا با دریای امامت تو پیوند بخورند. همه اقیانوس ها، غبطه می خورند به برکه ای که با دستان امامت تو وضو می کند.
امروز، بادها نامت را دهان به دهان منتشر خواهند کرد. امروز، آفتاب بر سایه بلند تو سجده خواهد کرد. عطر تو در نسیم خواهد آمیخت و گیسوی درختان را شانه خواهد کرد. حتم دارم که امروز همه درختان، از عطر محبوبه های شب لبریز خواهند شد. امروز، همه ی شب بوها با رودها منتشر می شوند. رودها بغل بغل سیب سرخ می آورند و ماه، لبریز شکوفه های گیلاس خواهد شد. امروز آغاز امامت توست، با امامت تو زندگی آغاز می شود.

غدیر، فقط آبگیری خشک نیست؛ غدیر، جغرافیای تنهایی علی و فاطمه است.

غدیر، خاطره تشیع است که نیمه شب ها و سحرگاهان، ذکر نام علی و فرزندانش را تداعی می کند.

جلوه‏ گر شد بار دیگر طور سینا در غدیر              ریخت از خم ولایت مى به مینا در غدیر 

رودها با یکدگر پیوست کم‏کم سیل شد               موج مى‏ زد سیل مردم مثل دریا در غدیر 

هدیه جبریل بود   الیوم اکملت لکم                      وحى آمد در مبارک باد مولى در غدیر 

با وجود فیض   اتممت علیکم نعمتى                     از نزول وحى غوغا بود غوغا در غدیر 

بر سر دست نبى هر کس على را دید گفت             آفتاب و ماه زیبا بود زیبا در غدیر 

بر لبش گل واژه   من کنت مولا   تا نشست             گلبن پاک ولایت شد شکوفا در غدیر

 برکه خورشید   در تاریخ نامى آشناست                شیعه جوشیده ‏ست از آن تاریخ آنجا در غدیر

گر چه در آن لحظه شیرین کسى باور نداشت            مى‏ توان انکار دریا کرد حتى در غدیر       

باغبان وحى مى ‏دانست از روز نخست             عمر کوتاهی‏ست در لبخند گل ها در غدیر      

دیده ‏ها در حسرت یک قطره از آن چشمه ماند           این زلال معرفت خشکید آیا در غدیر ؟

دل درون سینه‏ ها در تاب و تب بود اى دریغ       کس نمى‏ داند چه حالى داشت زهرا در غدیر

شهادت علی

یک عمر تماشای دری خون آلود

یاد آوری حادثه ای سرخ و کبود

کم کم به علی بال پریدن میداد

ای تیغ نیازی به حضور تو نبود

..........................................................

سوگند به پروردگار کعبه که رستگار شدم

................................................

سحر است و سحر عمر علی پایان است
این سحر مژده پایان شب هجران است
این سحرگاه سحرگاه وصال یار است
تا سحر دیده حق بین علی بیدار است
تا سحر زیر لبش زمزمه دارد مولا
زیر لب ناله یا فاطمه دارد مولا
ای سفرکرده ببین همسفرت می آید
یار و همسنگر خونین جگرت می آید
خون دل خوردن و صبر است پس از تو کارم
فاطمه جان هوس روی پیمبر دارم
بی فروغ رخ تو لیل و نهارم تار است
قاتل همسر تو میخ و در و دیوار است
یاد داری که چسان دست علی را بستند
پیش چشمان ترم پهلوی تو بشکستند
تو الف بودی از جور و ستم دال شدی
بهر یاری من از کینه تو پامال شدی
کاش آن جا وسط کوچه علی جان می داد
یا خدا عمر مرا بعد تو پایان  می داد
گویی ایام فراغ من و تو سر گشته
وقت دیدار تو و همسرت حیدر گشته
خون جبین به گلشن حسنش گلاب شد
 چون شمع سوخته نور پراکند و آب شد
 
از خون او به دامن محراب، نقش بست
 بر این شهید، ظلم و ستم بی‌حساب شد
 شمشیر، گریه کرد به زخم سر علی
 حتی به غربتش جگر خون کباب شد
 محراب! ناله از دل خونین کشید و گفت:
 یا فاطمه! دعای علی مستجاب شد
 مویی که شد سفید زهجران فاطمه
 جرمش مگر چه بود که از خون خضاب شد؟
 هرکس گرفت سهم خود از دست روزگار
 سهم تراب، خون سر بوتراب شد
 فرق علی دو‌تا شد و جبریل صیحه زد
 ای وای! چار رکن هدایت خراب شد
 هر پادشه ستم به رعیت کند ولی
 پیوسته بر علی ز رعیت عذاب شد
 هم شیر حق برای شهادت شتاب داشت
 هم خصم بهر کشتن او در شتاب شد
 «میثم!» سرشک دیده و خون‌جگر کم است
 بــر رهبــری کـه پیـر به فصل شباب شد