بانوی بی نشان

بانوی بی نشان

حضرت زهرا(س): هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.
بانوی بی نشان

بانوی بی نشان

حضرت زهرا(س): هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.

عید مبعث.94

حضرت محمد(ص):

خداوند کمک به اندوهگین و یارى خواه را دوست دارد .

...................................

هر کس یتیمى را سرپرستى کند تا بى نیاز شود ، خداوند ، در برابر ، بهشت را بر او واجب مى کند

..........................................

اى فاطمه! همه چشم ها در روز قیامت گریان است جز چشمى که بر مصیبت هاى حسین بگرید .

.............................................

پرهیزگارترین مردم کسى است که حق بگوید ، چه به سودش باشد چه به زیانش .

.......................................

هرکه خوش دارد عمرش دراز و روزى اش بسیار شود ، به پدر ومادرش نیکى کند .

.....................................

سعادتمند حقیقى کسى است که على را در حیات او و پس از رحلتش دوست بدارد .

خجسته باد زیبا مبعثش که با “إقرا بسم ربک” آغاز و با” إنا أعطیناک الکوثر”بیمه و با” الیوم أکملت لکم دینکم ” جاودانه شد.

خداوند، حضرت محمد را به حق برانگیخت تا بندگان خود را از پرستش دروغین بت ها رهایی بخشد و به پرستش خود راهنمایی کند و آنان را از پیروی شیطان نجات دهد و به اطاعت خود کشاند.
پس خداوند، رسولان خود را در میان مردم برانگیخت و پیامبرانش را پیاپی به سوی آنها فرستاد تا از مردم ادای عهد و پیمان فطرتی را که با پروردگارشان بسته بودند، بخواهند و نعمت فراموش شده او را به ایشان یادآوری کنند و با تبلیغ دلایل روشن، وظیفه رسالت را انجام دهند و نیروی عقل های مردم را که زیر غبار کفر و شرک و گمراهی پنهان شده بود، برانگیزانند و به کار اندازند و آیات بزرگ الهی را به ایشان بنمایانند.
خدای سبحان برای وفای به وعده خود و کامل گردانیدن دوران نبوت، حضرت محمد را مبعوث کرد؛ پیامبری که از همه پیامبران، پیمان پذیرش نبوت او را گرفته بود. نشانه های او شهرت داشت. و تولدش بر همه مبارک بود.



گفت:محمد, mohammad rasool allah


تاریک بود شب - شب ظلمت - اما ستاره گفت: محمد

نورش پر از صدای خدا شد وقتی دوباره گفت: محمد

پرسیدم از ستوده‌ی انجیل، راهب رسید و گفت: محمد

بر روی لوح چرمی آهو چشمی کشید و گفت: محمد

بعدش گذاشت گوشه‌ی لب‌ها خالی سیاه و گفت: محمد

بعدش نشست وسیر نظر کرد در قرص ماه و گفت: محمد 

آمد صدا، صدای ملَک بود در آسمان سرود: محمد

هستی به وجد آمد و گل کرد بر شاخه‌ی وجود محمد

غار حرا به لرزه درآمد از وسعتی که داشت محمد

حتی میان سنگ ثمر داد آن دانه‌ای که کاشت محمد

در مکه «لا اله» اگر بود انداخت روی خاک محمد

الله را به آیینه آورد با آن دو چشم پاک محمد

زیبایی بهشت و نورش، تعبیر خُلق توست محمد!

اما به نام توست در این شهر صد دین نادرست محمد!

معراج... mohammad rasool allah


کریم السجایا جمیل الشیم
نبی البرایا شفیع الامم
امام رسل، پیشوای سبیل
امین خدا، مهبط جبرئیل
شفیع الوری، خواجه بعث و نشر
امام الهدی، صدر دیوان حشر
کلیمی که چرخ فلک طور اوست
همه نورها پرتو نور اوست
یتیمی که ناکرده قرآن درست
کتب خانهٔ چند ملت بشست
چو عزمش برآهخت شمشیر بیم
به معجز میان قمر زد دو نیم
چو صیتش در افواه دنیا فتاد
تزلزل در ایوان کسری فتاد
به لاقامت لات بشکست خرد
به اعزاز دین آب عزی ببرد
نه از لات و عزی برآورد گرد
که تورات و انجیل منسوخ کرد
شبی بر نشست از فلک برگذشت

به تمکین و جاه از ملک برگذشت
چنان گرم در تیه قربت براند
که در سدره جبریل از او بازماند
بدو گفت سالار بیت‌الحرام
که ای حامل وحی برتر خرام
چو در دوستی مخلصم یافتی
عنانم ز صحبت چرا تافتی؟
بگفتا فراتر مجالم نماند
بماندم که نیروی بالم نماند
اگر یک سر مو فراتر پرم
فروغ تجلی بسوزد پرم
نماند به عصیان کسی در گرو
که دارد چنین سیدی پیشرو
چه نعت پسندیده گویم تورا؟
علیک السلام ای نبی الوری
درود ملک بر روان تو باد
بر اصحاب و بر پیروان تو باد
خدایا به حق بنی فاطمه
که بر قول ایمان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنی ور قبول
من و دست و دامان آل رسول
چه کم گردد ای صدر فرخنده پی
ز قدر رفیعت به درگاه حی
که باشند مشتی گدایان خیل
به مهمان دارالسلامت طفیل
خدایت ثنا گفت و تبجیل کرد
زمین بوس قدر تو جبریل کرد
بلند آسمان پیش قدرت خجل
تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل
تو اصل وجود آمدی از نخست
دگر هرچه موجود شد فرع تست
ندانم کدامین سخن گویمت
که والاتری زانچه من گویمت
تو را عز لولاک تمکین بس است
ثنای تو طه و یس بس است
چه وصفت کند سعدی ناتمام؟
علیک الصلوة ای نبی السلام

ولادت حضرت محمد(ص).1393

پیامبر صلی الله علیه و آله :

النَّظَرُ فی ثَلاثَةِ أشیاءٍ عِبادَةٌ : النَّظَرُ فِی وَجهِ الوالِدَینِ و فِی المُصحَفِ و فِی البَحرِ  

نگاه کردن به سه چیز عبادت است : به صورت پدر و مادر ، به قرآن و به دریا .

..................................................

قُلِ الحَقَّ و لاتأخُذکَ فِی اللّه ِ لَومَةُ لائمٍ

حق را بگو و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت گرى نهراس

..................................

وَاللّه ُ یُحِبُّ إغاثَةَ اللَّهفانِ 

خداوند کمک به اندوهگین و یارى خواه را دوست دارد .

..................................

من عالَ یَتیما حَتّى یَستَغنِیَ أوجَبَ اللّه ُ لَهُ بِذلکَ الجَنَّةَ

هر کس یتیمى را سرپرستى کند تا بى نیاز شود ، خداوند ، در برابر ، بهشت را بر او واجب مى کند .

سالها بی تو درختان زمین بار نداشت

باغ با پنجره ای وعده ی دیدار نداشت

رود می رفت و فقط حسرت دریا می خورد

باد می آمد و رنگ رخ گلزار نداشت

آسمان در قُرق دسته ی کرکس ها بود

روح آزاده ی پرواز هوادار نداشت

شهر در سلطه ی زیبایی زنگی ها بود

سال تا سال به آئینه کسی کار نداشت

کورها در همه سو راه نشان می دادند

بود اگر قافله ای قافله سالار نداشت

شحنه از سفره ی پر رونق دزدان می خورد

مزدی آزادگی مرد به جز دار نداشت

تو نبودی که ببینی رمه سرگردان بود

گرگ این قصّه ی پر غصّه خودِ چوپان بود

بادی از بادیه آرام به خاور می رفت

آتش حوصله ی فارسیان سر می رفت 

کاخ، دیوار به دیوار ترک بر می داشت

آب، دریاچه به دریاچه فروتر می رفت

بلبلی مأذنه در مأذنه می داد اذان

میخکی آرام آرام به منبر می رفت

عطر یاقوت حجازی به یمن می بارید

رنگ گل از سفر مکه به قمصر می رفت

رنگ، در باغ رها می شد و گل می رقصید

عطر، از پنجره می آمد و از در می رفت

عشق می گفت بخوان و تو غزل می خواندی

روح، در قالب کلمات معطّر می رفت

«عشق باریده ست باریده ست گل باریده ست

از در قونیه تا طرقبه مُل باریده ست»

می روی درک کنی شور پرستوها را

تا فراموش کنی غربت این سو ها را

ماه خوابید به جای تو در این بستر تا

نقش بر آب کند حیله ی راسو ها را

راهی شهر بهارانی و با هر گامی

بیشتر می شنوی رایحه ها، بوها را

گرم، هر نخل به تو دست تکان داد و ببین

آخرین بدرقه ی نازک آهوها را

شهر، برخاسته با شور خوشامدگویی

چه ستبرند ببین شوکت باروها را

می سپاری به نسیم و همه دل می سپرند

بیرق «باد به هم ریخته» ی موها را

مردم شهر از امروز بهاری دارند

خوش به حال همه شان دل به چه یاری دادند!

هرکس که به کف از تو براتی دارد

در روز جزا راه نجاتی دارد

جاری است همیشه نام تو در صلوات

نام تو شنیدن صلواتی دارد

***

ای دوست برای دل براتی بفرست

در ظلمت غم آب حیاتی بفرست

خواهی که خدا بر تو فرستد صلوات

بر احمد و آلش صلواتی بفرست

***

ای دوست اگر حُسن صفاتی داری

گنجینۀ نور و برکاتی داری

مجذوب ولایت علی خواهی شد

هرگاه که ذکر صلواتی داری

فراق پدر

پیامبر صلی الله علیه و آله : مَن أماطَ عَن طَریقِ المُسلِمینَ مایُؤذِیهِم ، کَتَبَ اللّه ُ لَهُ أجرَ قِراءَةَ أربَعمِائةِ آیةٍ کُلُّ حَرفٍ مِنها بِعَشرِ حَسَناتٍ

هرکس چیز آزار دهنده اى را از راه مسلمانان بردارد ، خداوند پاداش قرائت چهارصد آیه را ، که براى هر آیه ده حسنه است ، در نامه اعمال او مى نویسد .

....................................
پیامبر صلی الله علیه و آله :

قُلِ الحَقَّ و لاتأخُذکَ فِی اللّه ِ لَومَةُ لائمٍ 

حق را بگو و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت گرى نهراس .


در ماتم فراق پدر گریه میکنم

همراه شمس و نجم و قمرگریه میکنم 

شب ها و روزها زغمش مویه میکنم

تا آخرین  توان بصر گریه میکنم 

خواب شبانه ازسر زهرا پریده است

مانند شمع تا به سحر گریه میکنم 

داغی عظیم دیده ام ای مردمان شهر

با لحن جانگدازی اگر,گریه میکنم


بس که از آه، دل شعله ورت می سوزد
با تماشای تو قلب پدرت می سوزد
ای جگرگوشه ی من شعله مزن بر جگرم
جگرم سوخت ز بس که جگرت می سوزد
زودتر از همه پیش پدرت می آیی
زودتر از همه شمع سحرت می سوزد
زیر پرهای تو آرام گرفتم بابا
حیف از آن روز که تو بال و پرت می سوزد
بعد من هر چه بلا هست سرت می آید
بعد من وای که پا تا به سرت می سوزد
گاه در کوچه ای از درد زمین می افتی
گاه از دست کسی چشم ترت می سوزد
گاه در پشت در خانه ی خود می نالی
چشم وا می کنی و دور و برت می سوزد
یک طرف دست تو در پای علی می شکند
یک طرف دخترکت پشت سرت می سوزد
از صدای تو در آن شعله علی می فهمد
که اگر فضّه نیاید پسرت می سوزد

ولادت حضرت محمد(ص) و امام جعفر صادق(ع)

امام جعفر صادق (ع) :

امیرالمؤمنین علیه السلام  می فرمود : بهترین عبادت عفت است .


امام جعفر صادق (ع) :

عاقل ترین مردم خوش خلق ترین آنهاست .


امام جعفر صادق (ع) :

پیامبر خدا فرمود :

هر که گناهی را برای خدا و ترس از او ترک کند خدا او را در روز قیامت خشنود گرداند


امام جعفر صادق (ع) :

شرافت مؤمن به شب زنده داری و عزتش به بی نیازی از مردم است .


امام جعفر صادق (ع) :

دنیا مانند آب دریاست که هر چه شخص تشنه از آن بیشتر آشامد ، تشنگیش بیشتر شود تا او را بکشد


امام جعفر صادق (ع) :

هر که به یک زندگی ساده از خدا راضی باشد خدا هم به عمل اندک او راضی شود .


امام جعفر صادق (ع) :

از جمله دوست داشتنی ترین اعمال نزد خدای متعال شادی رسانیدن به مؤمن است و سیر کردن او از گرسنگی ، یا رفع گرفتاری او یا پرداخت بدهیش


امام جعفر صادق (ع) :

پیامبر خدا فرموده است :

ای علی هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .

زمین به لرزه درآمد،شکست کنگره ها

 رها شدند خلایق ز بند سیطره ها

 شبی که آتش آتشکده فروکش کرد

 شبی که خاتمه می یافت رقص دایره ها

 صدای همهمه ی موبدان زرتشتی

 هنوز مانده به گوش تمام شب پره ها

 شب ولادت فرخنده ی بهاری سبز

 شب وفات زمستان سرد دلهره ها

 دوباره نوروطراوت به خانه ها آمد

 نسیم آمد و وا شد تمام پنجره ها

ستاره ها به نگاهی شدند سلمانش

منجمان ِ مسلمان ِ برق چشمانش

زانبیاء الهی که رفته تا معراج؟

به غیرازاو که ملائک شدند حیرانش

مقام بندگی اش را کسی نمی داند

پیمبران اولوالعزم مات ایمانش

بساط ذکر سماوات را به هم می ریخت

نمازنیمه شب و شور صوت قرآنش

اویس های قرن را ندیده عاشق کرد

تبسم لب ِ داوودی ِ غزل خوانش

شفیع روز جزا گشت وحضرت حق داد

 به دست پاک محمد کلید رضوانش