بانوی بی نشان

حضرت زهرا(س): هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.

بانوی بی نشان

حضرت زهرا(س): هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.

ولادت حضرت زینب(س)

می نویسم عشق چون تفسیر شد با نام تو

می نویسم شور چون تعبیر شد با نام تو

تا که در عرش الهی نام زیبایت شکفت

ذکر هر مُلک و مَلَک تکبیر شد با نام تو

شادی و غم در وجود پُر زِ نورت جلوه کرد

جمع بین این دو تا تصویر شد با نام تو

می نویسم پا به پای عالم بالاترین

با افق هایی که تا تکثیر شد با نام تو

یک جهان آمد پدید و قطعه ای از جنس نور

یک زمین آمد که عالم گیر شد با نام تو

نور رویت بر زمین آمد شدی مهتاب عشق

عکس تو گُل کرد روی صفحه ای در قاب عشق

آمدی از آسمان تا بَر حسین خواهر شوی

نه ، که حتّی بوده ای تو ، مادر ارباب عشق

بِینِ آغوش برادر خنده بر لب داشتی

از همان وقت ولادت بوده ای بی تاب عشق

اشک شوق از دیده ی حیدر نشسته بر تنت

خوش به حالت غسل کردی تاابد باآب عشق

اصل خاک کربلا مُهر نمازت بوده است

پس جَبینت سجده رفته بر گِلِ نایاب عشق

انتظار حضرت خیرالنّسا سر آمده

چون برای آیه ی تطهیر ، کوثر آمده

گُل بریزید ای ملائک بر سر اهل زمین

از همه ارض و سما همواره برتر آمده

همچو زهرا مادرش امّ ابیها می شود

پس بگو بر حیدر کرّار ، مادر آمده

رنگ و رویش مادری و خُلق و خویش مادری

یا که اصلاً شایدم زهرای دیگر آمده

ازدحام صف درِ میخانه غوغا می کند

باز هم بهر شراب عشق ، ساغر آمده

وفات زینب

آن که نامش کرده عالم را مسخر زینب است

آن که وصفش می‌رباید هوش از سر زینب است

آن که با ایراد نطقی کاخ استبداد را

کرد ویران بر سر قوم ستمگر زینب است

آن که داغ شش برادر را به دل هموار کرد

تا بماند جاودان دین پیمبر زینب است

مادرش آموزگار مکتب شرم و حیاست

فارغ التحصیل دانشگاه مادر زینب است

گر علی بن ابوطالب بود معیار صبر

آن که صبرش با علی باشد برابر زینب است

گفت پیغمبر حسینم هست کشتی نجات

بادبان و محور و سکان و لنگر زینب است

هست از درهای جنت یک درش باب الحسین

فاش می گویم کلید قفل آن در زینب است

دین و قرآن را به عالم گر که روح و پیکری است

خسرو لب تشنگان روح است و پیکر زینب است

در مقام بردباری گر بسنجی قدر او

در غم و شادی برابر با برادر زینب است

آسمان غیرت و مردانگی و صبر را

ماه عباس و حسینش مهر و اختر زینب است

بحر رحمت را به عالم بود تنها یک صدف

اندر آن یکتا صدف، یکدانه گوهر زینب است

ساقی بزم جهان آفرینش گر علی است

جرعه نوش ساغر ساقی کوثر زینب است

در مقام وصف او "ژولیده" گوید روز و شب

آنکه نامش کرده عالم را مسخر زینب است