بانوی بی نشان

بانوی بی نشان

حضرت زهرا(س): هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.
بانوی بی نشان

بانوی بی نشان

حضرت زهرا(س): هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.

رحلت پدر,شهادت پسر


روزی که قلبم داغ دار مادرم بود
بابادلم خوش بود دستت برسرم بود
بابادلم خوش بود هستی در بر من
هستی همیشه هم پدرهم مادر من
هجده بهار زندگانی ام تو بودی
آری رسول مهربانی ام تو بودی
از ماه و خورشید و ستاره رو گرفتم
من سال ها با بودن تو خو گرفتم
مهمان هر روز سرایم ، نازنینم
باور نمی کردم که داغت را ببینم
من ماندم و یک کوه غم با بی قراری
باور نمی کردم که تنهایم گذاری
سنگ صبور فاطمه ، ای چاره سازم
فکری نکردی باغم وغصه چه سازم
بی مادری کافی نبود ای جان هستی؟
بارفتنت یک باره قلبم را شکستی
رفتی یتیمی شد نصیب دختر تو
مشکی به تن کرد دختر غم پرور تو

کم گریه کن که گریه امانت بریده است

گویا که وقت رفتن بابا رسیده است

حق داری از غمش به سر و سینه می زنی

چون مثل او کسی به دو عالم ندیده است

در روز آخرش چه شده این چنین نبی

جز اهل بیت تو ز همه دل بریده است

بر روی سینه اش حسنین ناله می زنند

اشکش برای هر دو ز غم ها چکیده است

برگو که مرتضی چه شنیده کنار او

رنگش چنین ز طرح مسائل پریده است

این جا همه برای شما گریه می کنند

چون از سقیفه بوی جسارت وزیده است

این روزها به پشت در خانه ات مرو

گویا عدو که نقشه ی قتلت کشیده است

جان حسین و جان حسن جان مرتضی

کم گریه کن که گریه امانت بریده است

ذکر ورود به حرم یار ، مجتباست
سبط عزیز احمد مختار ، مجتباست
بعد از علی امام وفادار ، مجتبی است
تنها وصی حیدر کرار ، مجتباست
عباس هم به دست حسن مرد رزم شد
استاد فن رزم علمدار ، مجتباست
جنگ جمل به دست حسن ختم گشته است
از قاتلان لشگر کفار ، مجتباست
برتن زره نکرده به مانند مرتضی
وقت نبرد مرد جگر دار ، مجتباست
از لطف اوست اشک دو چشم حسینیان
در مجلس حسین ، میاندار ، مجتباست
بازار عشق گرم و تو سردی ، عجیب نیست ؟
بفروش جان خود که خریدار ، مجتباست

حس این جمله چه زیباست: حسن را عشق است
نقش بر عرش معلاست حسن را عشق است
مادرش فاطمه بی تاب حسین است ولی
ذکر روی لب زهراست حسن را عشق است
نه فقط عالم شیعه به حسن می‌نازد
شور در عالم بالاست حسن را عشق است
یل صفین و جمل یکه سوار عرب است
رجز حضرت سقاست حسن را عشق است
به خداوند قسم عشق جگر میخواهد
جگرسوخته زیباست حسن را عشق است
مانده در خانه غریب و بین یک شهر غریب
چقدر بی کس و تنهاست حسن را عشق است

عید مبعث

از حرا آیات رحمان و رحیم آمد پدید                        یا نخستین حرف قرآن کریم آمد پدید

صوت اقرأ بسم ربک مى‌رسد بر گوش جان               یا که از کوه حرا خُلق عظیم آمد پدید

بانگ توحید است از هر جا طنین افکن به گوش         فانى اصحاب شیطان رجیم آمد پدید

سید امى لقب، بر دست قرآن مى‌رسد                  یا به گمراهان صراط مستقیم آمد پدید

فاش گویم عقل کل فخر رسل مبعوث شد               آن که گردد ز اعجازش دو نیم، آمد پدید

قصه لولاک باشد شاهد گفتار من                          یعنى امشب عالم آرا از قدیم آمد پدید

در حرا بر مصطفى امشب شد از حق جلوه‌گر           آنچه اندر طور سینا بر کلیم آمد پدید

نغمه اللهُ اکبر از حرا تا شد بلند                            بت پرستان را به تن لرزش ز بیم آمد پدید

گر قریش او را یتیمش خواند اما در جهان                 بس شگفتى‌ها ازین دُرّ یتیم آمد پدید

منجى نوع بشر داراى آیات مبین                           صاحب خُلق خوش و لطف عمیم آمد پدید

گفته «ما اوذى مثلى» به عالم روشن است             پیشواى خلق با قلب سلیم آمد پدید

بود اگر باغ جهان پژمرده از طوفان جهل                  حال بر این بوستان خرّم نسیم آمد پدید

گشت مبعوث آن که عالم زنده شد از کیش او          فاش گویم محیى عظم رحیم آمد پدید

حب و بغض او نشانى از بهشت و دوزخ است           قصه کوته، صاحب نار و نعیم آمد پدید

زد تفأّل «ثابت» از قرآن به نام مصطفى                   حرف "بسم الله الرحمن الرحیم" آمد پدید