بانوی بی نشان

بانوی بی نشان

حضرت زهرا(س): هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.
بانوی بی نشان

بانوی بی نشان

حضرت زهرا(س): هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند.

باز هم

بازهم آرامشم آتش گرفت

بازهم اندیشه ام خوابش گرفت

بازهم بند هوس هایم گسست

ظرف روحم باز افتاد و شکست

لذت این زندگانی ، ابتر است

آتشی در زیر این خاکستر است

کاش می شد سینه را آزاد کرد

خانه دل را ز عشق آباد کرد

کاش می شد از علایق کنده شد

لحظه هایی هم ، خدا را بنده شد

ای علایق لحظه ای فرصت دهید

اندکی هم عقل را رخصت دهید

فرصتی تا خویش را پیدا کنم

ارزشی پیدا بر این اعضا کنم

نطفه ای تا صورتی آراسته!

پیکری با قامتی برخاسته!

آخرش هم استخوانی خشک و پوک

لاشه ای گندیده و پوستی چروک!

من کجایم ؟ من کدامم ؟ من که ام ؟

صورتم یا نطفه ام یا لاشه ام ؟

ای خدا این قلب من مجروح توست !

آخر این دل ، تکه ای از روح توست

نازنین ! ای لذت و آرامشم

وه چه دردی در فراقت می کشم !

احسن التقویم تو ، سرمایه است

من کجایم لایق این آیه است؟

من درِ اندیشه را گم کرده ام

وای بر من ! ریشه را گم کرده ام !

ای خدا ! این صورت و این موی من

این سر و چشم و تن و ابروی من

جمله مخلوقِ یدِ فرمان توست

من که باشم ؟ این همه ، قربان توست

یارب از زیبایی ات شرمنده ام !

هرچه باشد من هم آخر  بنده ام

باید این بیگانه را رسوا کنم

باید امشب با خودم دعوا کنم :

ضامن فردای تو وجدان توست

صورت زیبا فقط زندان توست

عشق اگر خواهی ، قفس باید شکست

هرچه زیبایش کنی ،  مشکل تر است

طرح گل نرگس

خدایا با توشه ای سیاه و پر از گناه آبروی مفهوم انتظار را برده ام.شاید هنوز منتظر واقعی نباشم و ادعای انتظارم گوش همه را پر کرده باشد.در سال شاید یکبار آن هم نیمه شعبان یادم می آید که هنوز امامی حی و حاضر در پشت پرده غیبت پرونده اعمالم را هر هفته امضا می کند و چه پرونده ای,پرونده ای که در آن همه اعضای بدنم شهادت می دهند که مرتکب گناه شده اند.این روز ها شاید چشم هایم بیشتر از بقیه سیاهکاری کرده باشند.خدایا امروز به حق این روز عزیز قسمت می دهم که از روی رحمت و مغفرتت پرونده اعمالم را نادیده بگیری و گناهانم را بپوشانی.سعی می کنم از این به بعد بنده پاکی باشم البته اگر لیاقت داشته باشم.سعی می کنم اگر هنوز ذره ای امامم گوشه چشمی به من داشته باشد.

                                          ...................................................................................................

خدایا برای سلامتی امامم حضرت مهدی(ع),برای سلامتی همه مریضانی که فقط یکبار نام امام زمان(ع) را شنیده اند,برای بر آورده شدن همه آرزوهای جوانان,برای اینکه هیچ دختر و پسری به خاطر مساله مالی از ازدواج محروم نشوند,برای اینکه هیچ پدر و مادری در زندگی شرمنده فرزندانش نشود,برای شادی همه دل ها,برای اینکه هیچ مادری داغ جوان عزیزش را نبیند,برای رفع همه حاجت ها و نیاز ها و بیشتر برای جوان ها ,برای اینکه همه دختران و مادران الگویشان حضرت زهرا(س) و همه پسران و مردان الگویشان حضرت علی (ع) باشد و برای نزدیک شدن ظهور حضرت مهدی دعای فرج را با ذکر صلوات و آمین می خوانم امید است مورد قبول درگاهت قرار گیرد:


میلاد حضرت مهدی مبارک

سلام وارث تنهای بی‌نشانی‌ها!
خدای بیت غزل‌های آسمانی‌ها

نیامدی و کهنسال‌هایمان مُردند
در آستانهٔ مرگ‌اند نوجوانی‌ها

چقدر تهمتِ ناجور بارمان کردند
چقدر طعنه که: «دیوانه‌ها! روانی‌ها!

کسی برای نجات شما نمی‌آید
کسی نمی‌رسد از پشتِ نُدبه‌خوانی‌ها»

مسیحِ آمدنی! سوشیانس! ای موعود!
تو ـ هر که هستی از آن‌سوی مهربانی‌ها!

بگو به حرف بیایند مردگانِ سکوت
زبان شوند و بگویند بی‌زبانی‌ها

هنوز پنجره‌ها باز می‌شوند و هنوز
تهی است کوچه از آوازِ شادمانی‌ها

و زرد می‌شوند و دانه‌دانه می‌افتند
کنار پنجره‌ها برگِ شمعدانی‌ها

بی کسی

سرم را می زنم از بی کسی گاهی به درگاهی

نه با خود زاد راهی بردم از دنیا، نه همراهی

اگر زاد رهی دارم همین اندوه و فریاد است

"نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی"

غروبی را تداعی می کنم با شوق دیدارش

تماشا می کنم عطر تنش را هر سحرگاهی

دلم یک بار بویش را زیارت کرد... این یعنی

نمی خواهد گدایی را براند از درش شاهی

نمی خواهم که برگردد ورق، ابلیس برگردد

دعای دست می گویی، چرا چیزی نمی خواهی؟

از این سرگشتگی سمت تو پارو می زنم مولا!

از این گم بودگی سوی تو پیدا می کنم راهی

به  طبع طوطیان هند عادت کرده ام ، هندو

 همه شب  رام رامی گفت و من الله اللهی

هلال  نیمه ی شعبان رسید و داغ دل نو شد

دعای آل یاسین خوانده ام با شعر کوتاهی

اگر عصری ست یا صبحی تو آن عصری تو آن صبحی

اگر مهری ست یا ماهی  تو آن مهری تو آن ماهی

دل مصر و یمن خون شد ز مکر نابرادرها

یقین دارم که تو آن یوسف افتاده در چاهی

ولادت امام حسین(ع)

امام حسین(ع):بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.

........................................................................

بوی گلهای بهشتی ز فضا می آید

عطر فردوس هم آغوش صبا می آید
نوگل مصطفوی، زینت باغ علوی
مظهر پنج تن آل عبا می آید

خدا را دیده ای آیا؟

خدا را دیده ای آیا ؟

تو آیا دیده ای وقتی شبی تاریک

میان بودن و نابودن امید فردائی

هراسی می رباید خواب از چشمت

کسی ، خورشید و صبح و نور را

در باور روح تو ، می خواند

و هنگامی که ترسی گنگ می گوید ، رها گردیده ، تنهائی

و شب تاریکی اش را ، بر نگاه خسته می مالد

طلوع روشن نوری به پلکت ، آیه های صبح می خواند

کلام گرم محبوبی

کمی نزدیک تر از یک رگ گردن ،

به گوش ات  با نوای عشق می گوید:

غریب این زمین خاکی ام ، تنها نمی مانی

تو آیا دیده ای وقتی خطائی می کنی اما ،

ته قلبت پشیمانی

و می خواهی از آن راهی که رفتی ، باز برگردی

نمی دانی که در را بسته او یا نه ؟

یکی با اولین کوبه ، به در ،  آهسته می گوید :

بیا ، ای رفته ، صد بار آمده ، باز آ

که من در را نبستم ، منتظر بودم که برگردی

و هنگامیکه می فهمی ، دگر تنهای تنهائی

رفیقی ، همدمی ، یاری کنارت نیست

و می ترسی که راز بی کسی را ، با کسی گوئی

یکی بی آنکه حتی ، لب تو بگشائی

به آغوشی ، تو را گرم محبت می کند با عشق

به هنگامیکه ، دلبر های دنیائی

دلت را برده اما ، باز پس دادند

دل بشکسته ات را ، مهربانی می خرد با مهر

درون غار تنهائی  ، به لب غوغا  ، ولی  راز سخن با او  ، نمی دانی 

کسی چون نور می گوید ، بخوان  

و تو آهسته می گوئی ، که من خواندن نمی دانم

و او با مهر می گوید

بخوان ، آری بنام خالق انسان ، بخوان ما را

و تو با گریه های شوق ، می خوانی

تو آیا دیده ای

 وقتی که بعد از قهر و بد عهدی

به هنگامیکه بر سجاده اش با قامت شرمی

به یک قد قامت زیبا ، تو می آیی

به تکبیری ، تو را همچون عزیز بی گناهی ،راه خواهد داد

و می پوشاند او ، اسرار  عیبت را

و از یاد تو هم ، بد عهدی ات را ، پاک خواهد کرد

جواب آن سلام آخرت را ، بر تو خواهد داد

و با یک نقطه در سجده ، تو گویا باز هم ، در اول خطی

تو آیا دیده ای وقتی که چیزی آرزویت بوده ، آنرا جسته ای

 آنگاه می بینی ، بجز یک سایه  ، چیزی در درون دست هایت نیست

کسی آهسته می گوید

نگاهم کن ، حقیقت را رها کرده ، مجازی را تو میجوئئ ؟

تو سیمرغی درون آسمان گم کرده ،

اینک سایه اش را بر زمین خاک می پوئی ؟

اگر یابی ، بجز یک سایه ، چیز دیگری داری ؟

پس آنگه یک شعاع نور  ، چشمان تو را ، از خاک تا افلاک خواهد برد

تو آیا دیده ای ، وقتی هوای سینه ات ابر است و باریدن نمی داند

و دشت سینه ات ، می سوزد از بی آبی خوبی

تمام غنچه های مهر ، در جان تو خشکیده ست

به یادش ، قلب تو ، آرام می گیرد

و چشمان امیدت

گونه های چشم در راه تو را ،

با بارشی ، سیراب خواهد کرد

و گل های محبت ، در تمام پهنه جان تو می روید

تو ایا دیده ای وقتی دلت می گیرد از دلگیری مردان تنهایی

که شب هنگام ، سر به زیر افکنده

شرم خالی دستان خود را،در کویر مهربانی ، چاره می جویند

کسی آهسته می گوید :

سرای عشق را ، یک بار دیگر اب و جارو کن

سوار صبح در راه است

تو آیا دیده ای ، وقتی که دریای پر از طوفان مشکل ها

بساط  زورق اندیشه را

در صد خروش موج می پیچد

کسی سکان این زورق ، به ساحل می برد با مهر

و می داند که تو  

بی آنکه در ساحل ، به شکری ، قدر این خوبی به جای آری

بدون گفتن یک ، یا خدا

این نا خدا ، از یاد خواهی برد

خدا را دیده ای آیا ؟

به هنگامی که در این بیکران  ، این پهنه هستی

به ترسی از رها بودن ، تو می پرسی  

کسی می بیندم  آیا ؟

کسی خواهد شنید این بنده تنها ؟

جوابت را ، نه از آنکس که پرسیدی

جوابت  را ، خودش با تو ،

 و با لحن و کلام مهر می گوید

که من نزدیک تو هستم ، به هنگامی که می خوانی مرا

آری ، تو دعوت کن مرا ، با عشق

اجابت می کنم ، با مهر

هدایت می شوی ، بر نور

خدا را دیده ای آیا ؟

گمانم دیده ای او را

که من هم آرزو دارم ، ببینم باز هم او را

به چشم سر ، که نه

او خود گشاید ، دیده های روشن دل را

لطیف و خلق آگاه است  

چه زیبا می شود ،چشمی که می بیند ترا

چشم دلی ، از جنس نور و عشق و آگاهی

 ...........................................................................................................

وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

(سوره بقره  آیه ۱۸۶)

و هنگامی که  بندگانم از تو در بارۀ من بپرسند (که من نزدیکم یا دور) من نزدیکم و دعاى دعاکننده را  هنگامى که مرا بخواند پاسخ  مى‏گویم. پس آنان هم دعوت مرا بپذیرند وبه من ایمان بیاورند تا آنان راه یابند.

در این آیه خداوند جواب می دهد که من نزدیکم و دعای دعا کنند ه را  اجابت می کنم حتی  به پیامبر هم نمی فرماید به آنها بگو  ، بلکه خود خداوند مستقیماً جواب می دهد.

  لا تُدرِکُهُ الابصارُ                چشم ها او را درنمی یابند

  وَ هُوَ یُدرِکُ الابصارَ             و اوست که دیدگان را درمی یابد

  وَ هُوَ اللطیفُ الخبیرُ           و او لطیفِ آگاه است.                   سوره مبارک انعام ، آیه 103