من نام دخترم را فاطمه(س) گذاشتم، زیرا خدای عزوجل فاطمه(س) و هر کس که او را دوست دارد، از آتش دوزخ دور نگه داشته است.
دفتر شعرم مزین از صفای مادر است
در قنوت هر نماز خود دعایم می کند
هرچه دارم در دو عالم از دعای مادر است
شأن او روز ازل ضرب المثل گردیده است
باخبر هستم که جنت زیر پای مادر است
نزد اهل بیت اهل بیت باید ذبح کرد
بچه هایم نذر راه بچه های مادر است
مادر اللهی نیم اما شعارم این بود
می پرستم آن خدایی که خدای مادر است
وعده ی حق است آخر از سلاطین می شود
هرکه در ساعات عمر خود گدای مادر است
هیچ دانی " حیدر " و "مادر " چرا هم قافیه ست ؟
در لغت هم شاه مردان مبتلای مادر است
"لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار"
فاطمیون مطلع باشید نوای مادر است
خانه ای که مادری در آن نباشد خانه نیست
خانه ای خوب است که در آن صدای مادر است
طبع شعر و ذوق و استحسان من از آن اوست
کار من هر روز و شب مدح و ثنای مادر است
گرچه فرزندی چموشم لیک دارم زمزمه
کل دارائی من یک جا فدای مادر است
در ازای خط خطی هایم نمی گیرم صله
بهترین پاداش کار من رضای مادر است
صلوات بر حضرت زهرا(س) به نقل از امام حسن عسکری (ع)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَةِ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ الزَّکِیَّةِ
حَبِیبَةِ نَبِیِّکَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ الَّتِی
انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ
اللَّهُمَّ کُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا
اللَّهُمَّ وَ کُنِ الثَّائِرَ لَهَا بِدَمِ أَوْلَادِهَا اللَّهُمَّ وَ کَمَا
جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ حَلِیلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ
الْکَرِیمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى فَصَلِّ عَلَیْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا
خَدِیجَةَ الْکُبْرَى صَلَاةً تُکْرِمُ بِهَا وَجْهَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ
عَلَیْهِ وَ آلِه وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْیُنَ ذُرِّیَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّی
فِی هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَ السَّلَامِ.
خدایا درود بفرست بر بانوی صدیقه، فاطمهی پاکیزه صالحه، که اوست حبیبهی تو و پیامبرت و مادر اولیائت و برگزیدگان تو(امامان معصوم علیهمالسلام) آن بانوئی که او را بر زنهای جهانیان برگزیدهای و برتری دادهای و انتخاب کردهای،
خدایا تو داد او را از ستمگرانش بستان و از کسانی که حق او را سبک شمردند بازخواست نما، و به حق خون فرزندانش، خونخواه او باش.
فاطمه ناموس شاه لافتی است
فاطمی بودن تشیع بودن است
فاطمه راه علی پیمودن است
فاطمه آلاله ی آلاله هاست
فاطمه سوز و گداز ناله هاست
فاطمه گنجینه ای از خاتم است
فاطمه چشم و چراغ عالم است
فاطمه روح علی جان علیست
فاطمه هم عهد و پیمان علیست
فاطمه تفسیر یاسین است و بس
باغ هستی را گل آذین است و بس
فاطمه سبزینه سبزینه هاست
فاطمه آوای وای سینه هاست
نی توان گفتن زنی مانند اوست
قلب احمد از ازل پیوند اوست
فاطمه از هر پلیدی عاری است
فاطمه فرهنگی از بیداری است
فاطمه یعنی زمین یعنی زمان
فاطمه یعنی حدیث قدسیان
فاطمه یعنی ثریا تا سمک
فاطمه یعنی مدینه تا فدک
فاطمه دریای عصمت را در است
فاطمه جامی است کز کوثر پر است
فاطمه راز هزاران رازهاست
فاطمه خود برترین اعجاز هاست
کعبه را آیینه روی فاطمه است
پنج تن را آبروی فاطمه است
فاطمه یک یادبود ماندنی است
فاطمه تنها سرود خواندنی است
فاطمه علامه ساز مکتب است
فاطمه آموزگار زینب است
فاطمه رمز تماس با خداست
فاطمه تاج عروسان سماست
آسمان هم خاکسار فاطمه است
یا علی مولا شعار فاطمه است
فاطمه سر چشمه پوشیدگی است
فاطمه چون غنچه در جوشیدگی است
بی حجابان را نخوانی فاطمه
بی نقابان را ندانی فاطمه
فاطمه از مادر عیسی سر است
فاطمه خیر کثیر کوثر است
مریم ار زاده ز عیسی یک نوید
یازده عیسی شد از زهرا پدید
مکه گر ام القرای عالم است
فاطمه مام رسول خاتم است
فاطمه رمز و کلید جدول است
فاطمه یعنی که حرف اول است
فاطمه فصل گل گلریزی است
برگ زرد موسم پاییزی است
فاطمه مرگ نبی را دیده است
فاطمه اشک علی را دیده است
درسه قالب فاطمه یک روح بود
در دل طوفان علی را نوح بود
گر علی (ع)کون و مکان را لنگر است
فاطمه لنگر برای حیدر است
فاطمه طراح یک برنامه است
بر علیه دولت خود کامه است
فاطمه بر حق کشیها ناظر است
فاطمه در هر محاکم حاضر است
فاطمه روز کشاکش با علیست
فاطمه تکیه کلامش یا علیست
کینه توزان دست مولا بسته اند
پهلوی صدیقه را بشکسته اند
خطبه زهرا چه غوغا می کند
دست های بسته را وا می کند
پشت در رنگین زخون فاطمه است
چرخ گردون واژگون فاطمه است
فاطمه گنجینه ای از جام هاست
فاطمه رنگین کمان نام هاست
فاطمه خورشید پشت ابرهاست
فاطمه مخفی ترین قبرهاست
فاطمه بغض میان ناله است
فاطمه زهرای هجده ساله است
عاشقم در عالم شیدائیم
هر چه هستم مکتب الزهرائیم
یاس یعنی فاطمه، حیدر سرشت
یاس یعنی کمترین عمرِ
جهان
یاس یعنی مادرِ صاحب زمان
یاس یعنی کوچه و آه و شرر
یک گل و یک غنچه
با هم پشتِ در
یاس یعنی قوّتِ دستِ علی
هستِ او پیوسته با هستِ علی
یاس
یعنی خانه داری نوجوان
مادری افتاده حال و نیمه جان
یاس یعنی شانه بر موی
حجاب
ناله در بیداری و در وقت خواب
یاس یعنی حیدر و غسل و کفن
اشکِ چشمِ
زینب و آه حسن
یاس یعنی یاحسینِ زیرِ لب
بوسه بر زیر گلویی نیمه شب
یاس
یعنی مهدی و وقتِ ظهور
انتقام از غاصبین پر غرور
یاس یعنی انتقام از
عاملین
سیلی محکم به روی قاتلین
یاس یعنی ما مدینه میرویم
با امیرِ
بیقرینه میرویم